مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
به یـمـن تـو گـدای اهـل بـیـتـم گــدای هــل اتـای اهـل بـیـتــم به لـطـف آسـتـان مـسـتجـابـت مـسـلــمـان دعــای اهـل بـیـتـم به نام تو پس از عمری غریبی غــلام آشــنــای اهــل بــیــتــم زیارت جامعه خواندی و حالا سگ کـهـف الـورای اهل بـیتم به احسانِ هدایت کردن توست اگـر تـحـت لــوای اهـل بـیـتـم اگـر چه کـربـلایـی هـستـم اما گــدای ســامــرای اهـل بـیـتــم ولــیِّ کـبــریـا جـانــم فــدایـت امــام سـامــرا جـانــم فــدایـت مـنـم از مـبـتـلایـت مـبــتـلاتـر مــنـم از آشـنــایـت آشــنــاتــر اگر لطف کریمان به نداری است مـنـم از بـی نـواها بـی نـوا تـر تو حالا که هزاران فیض داری دل مـن از گـدایـانـت گــداتــر تو راه باز توحیدی، هر آن که به تو نزدیک تر پس با خدا تر برایت دشمنت هم نذر میکرد تو هستی از همه مشگل گشاتر علی هستی و جدّت هم علی بود تویی با این حساب ابن الرضاتر تو هم مثل پـدر زهـرا نـژادی عـزیـز خــانـۀ بـاب الـمـرادی تو در یکـتائیات یکـتا شناسی تـو در آقـایـیات آقـا شـنـاسـی لباس بـنـدگـی بر تـن گـرفـتـی تو الـحـق بـنـدۀ مـولا شـنـاسی تو هـنـگـام کـریـمی از گـداهـا نمی پرسی غـریبی یا شناسی؟ تو در سیر نزولت هم صعود است تو در روی زمین بـالا شناسی امـام غـائـبـت را مـدح کـردی تو در امروز هـم فردا شناسی زیارت جامعه در اصل این است زیـارت نـامـۀ زهـرا شـنـاسـی زیـارت جـامـعـه یعـنی ولایت زیارت جـامعه یـعـنـی هـدایت دلت سرمنشاء خلق عظیم است تجلی گاه رحمان و رحیم است اقامت کن میان دل که عـمری دلم در کوی دل دارش مقیم است هدایت کن مرا با گوشه چشمی صراط تو صراط مستقیم است اسیـر گـریهام، ری زاده هستم که از عشاق تو عبدالعظیم است بهـشت شیـعـه باشد سـامـرایت حریمت عرش جنات النعیم است بـیـا و شـیـعـه را دریـاب، آقـا قــرار مـــا دم ســـرداب، آقــا |